قدس آنلاین- وقتی وارد میوه فروشی محقر پیرمرد در قصر شیرین میشوم، مرد دوست دارد بداند از کجایم و همین که میگویم از مشهد آمدهام، دوباره نگاهم میکند و میگوید: «قربان امام رضا(ع) بشوم». در روستای «هوکانی» درهمسایگی ارتفاعات دالاهو وقتی دوستانم از شاخههای نباتی که از مشهد تبرک آوردهاند به زنی روبهروی آوار خانهاش میدهند، آن را میبوسد و نام مشهد و امام رضا(ع) را زمزمه میکند و به زبان کردی چیزهایی میگوید. مردی که در کنارش ایستاده است ترجمه میکند: «او دارد از شما و از همه مردم ایران تشکر میکند که این همه به روستاییان لطف دارند و آنها را تها نگذاشتهاند».
در شهر کرمانشاه و در شبی سرد وقتی برای خریدن نان برنجی معروف کرمانشاه وارد سوغات سرایی میشویم، فروشنده تا متوجه میشود از مشهد آمدهایم با من و دوستانم یکی یکی روبوسی میکند و سریع یکی از جعبههای نان برنجی را باز میکند تا دهانمان را شیرین کنیم. او هم از کمک مردم به زلزله زدگان شگفت زده است و میگوید: «بعضیها نگاهشان این بود که این روستاها به علت دور بودن فراموش شدهاند، اما وقتی زلزله آمد دیدند که چگونه از گوشه و کنار ایران مردم به کمک آنها آمدند و هر کس به هر شکلی توانست به زلزله زدگان کمک کرد».
این نوع برخورد را در دو نوبت سفرم به کرمانشاه، سرپل ذهاب، قصر شیرین و روستاهای زلزله زده بارها و بارها دیدهام. مادر شهیدی وقتی از چادرشان بیرون میآمدم، دستش را دراز کرد و دستم را گرفت و بوسید، آدمهای زیادی را دیدم که اصرار داشتند در چادرشان با آنها استکانی چای بخوریم و این موجب میشد خستگی کار و سفر از تنمان در برود.
در طول سفر و با دیدن این همه لطف با خود اندیشیدم که زلزله با همه ویرانیاش و با همه درد و رنجی که برای مردم کرد هموطنم ایجاد کرد، اما موجب شد تا کرد و ترک و فارس و بلوچ و آذری، همه و همه کنار هم بایستند، دست مهربانی به سوی یکدیگر دراز کنند و مرهمی شوند برای زخمهای ناشی از زلزله و لبخندی شوند بر لبان غمدیده کودکان کرمانشاهی. این همدلی را باید قدر دانست که بسیار ارزشمند است و خود یک سرمایه ملی و اجتماعی برای ایران است که سبب میشود تحمل شرایط سخت و مصیبتهایی از این دست راحتتر شود.
نظر شما